محل تبلیغات شما
تو تابستون خیلی اذیت میشم ک ِ صب پاشم برم جایی . این کلاسی که میرم هم اد صبه :|

ازون جایی ک بنده مازوخ!!! تشریف دارم !! هر صبی ک کلاس دارم گوشی رو شونصد بار زنگ میزارم بدش با چک و لقد خودمو بیدار میکنم بعد ک ِ میرم کلاس میشینم اون جا  خوابم ک می پره از اینکه صب بیدار شدم حس ِ خوبی بهم دس میده که من چه انسان فرهیخته ای م و اینا  خلاصه تحولی در اندرون من رخ میده و پس از آن شروع میکنم ب فوش دادن ب من ِ سابق ِ چن دیقه پیش :)) ک چ انسان ِ بس عبثی بوده که روزا تا لنگ ظهر میخوابیده و شب ها تا بوق سگ بیدار بوده و چ انسان تنها و دور از اجتماع ی! بیهوده و ب درد نخور و تن پرور و بی شخصیت انگل  ویروس معتاد  ک ِ طبق نظر دورکیم چ ِ خوب دووم آورده ک ِ تا حالا خودکشی نکرده  آخرشم طی تکمیل مازوخیست  با خودم میگم ک ِ کاش این کلاس هر روز صب بود ؟ نیس ک  انسانی آشتی کرده با جامعه و ایضا خیلی مشتاااااااق فن آموزی :))))

حالا دیروز صب دیگه تو رختخواب گریه م گرفته بود اتاق کولر رووووشن سررررد پتوووو جون میداد برا اینکه آلارم گوشیو هیچی حساب نکنی با خونسردی خاموشش کنی ازین دنده برگردی اون دنده  لبخند ملیح از روی اینکه تو چقد خوشبختی ک ِ می تونی تا لنگ افطار!! بخوابی بزنی و بعد آرووم تو رویاهات غرق شی . الان اینقد از گفتن این جمله خوابم گرف ک مپرس :))

ساعت ۹ کلاس شروع میشه و ازون جایی ک من همیشه تو مسافت مدرسه و کلاس و دانشگاه شانس آوردم خود ۹ زنگ می ذارم !! یکیش ۲۰ دقیقه به ۹ ! یکیش یه رب به ۹ ! ده دیقه به ۹ و ۹ !!  این ۹ ش دیگه خیلی اعتماد ب نفس میخواد :)) چون مستم اینه که هیچ اهمیتی به قیافه و موهای ژولیده پولیده ت ندی :))

حالا ابتدایی که بودم هرشب میگفتم من میخوام با مانتو شلوار مدرسه بخوابم ک ِ صب ازون ور دیرتر پاشم فک کننن تا این حد

همیشه گاهی میخوام برم کلاسی چیزی هی میگم خدا کنه فلان اتفاق بیوفته خداکنه ال شه خدا کنه بل شه کلاس تعطیل شه بیایم خونه :)) بعد دقیقا زمانی ک ِ اینقد این اتفاق نشدنی ِ که حتی فکرش هم ب ذهنم خطور نمیکنه  این اتفاق میوفته !

حالا دیروزم ک ِ ۹ کلاس داشتم ! میگفتم خدا کنه مربی دیر بیاد سر کلاس بعد تو خواب این فکر رو برای خودم درونی کردم !!  هی تخیل  رو پرورش و شرح و بسط دادم :))گفتم ازون جایی که امروز روز اول ماه رمضونه !! دیشب هم همه سحری بیدار شدن در نتیجه مربی خواب مونده و دیر میاد در نتیجه من یه ۵ دقیقه بخوابم !! ۵ دقیقه خوابیدن همانا و ۲۵ دقیقه ب ِ ۱۰ بیدار شدن همانا

مامانم صدای پامو شنید ک هنوز نرفتم ! داد بیداد ک آدم ۹ میره کلاس ۹ رب میره ۹ و نیم میره نه ۲۰ دیقه ب دههههههه با خواب آلودگی و خونسردی گفتم ۲۰ دیقه ب ِ ده نیس ک گف چنده؟ گفتم ۲۵ دیقه .

حاضر شدم وسایلمو جم کردم برم اون یکی گوشیمو برداشتم بندازم تو کیف . اومدم چک کنم مسیج هارو .

یه شماره ناشناس : کلاس بعدازظهر تشکیل می شود .

دیگه می تونید تصورش رو بکنید که من چقــــدر شادمان و مشعوف (؟) شدم تا حدی ک ِ تا یازده این حدودا هر بار بیدار میشدم چهره ی خود را خندان میافتم :))

تازه شبش هم رفته بودیم ماسوله تکالیف خود را پشت گوش انداخته بودم که تایمش ک عوض شد خوابیدم بیدار شدم نداختم پس ِ گوش این طوریاس !

 

به جمع مردم ِ تنها خوش آمدی

پاییز ِ نود و هشت دوست داشتنی به جز آذر

حرفامو به من پس بدید !!

ِ ,ک ,کلاس ,۹ ,ب ,تو ,ک ِ ,به ۹ ,خدا کنه ,۲۰ دیقه ,جایی ک

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Dramatic Lunacy